«سور» به معنی جشن است و چهارشنبهسوری به معنی جشنی که در چهارشنبه روز برگزار میشود. از آن جا که ایرانیان بر این باور استوار بودند که شادی شوندی(:دلیلی) برای پویایی، نوآوری و پیشرفت است، به هر بهانهای جشن میگرفتند و پایکوبی میکردند و از غم و افسردگی دوری میجستند چرا که غم و اندوه را شوندی(:دلیلی) میدانستند بر سکون و بیحرکتی که زندگی را بر انسان سخت میکند و او را پسرفت میدهد.
ایرانیان باستان سال را بخش کرده بودند بر 12 ماه 30 روزه که هر روز نامی ویژهی به خود داشت. اما از آنجایی که سال 365 روز است و مجموع ١٢ ماه ٣٠ روزه، ٣٦٠ روز میشود، 5 روز برجایمانده را پنجه مینامیدند و پیش از نوروز این ٥ روز را جشن میگرفتند و به پیشواز سال نو میرفتند.
با این نگاه که هر روز ماه در ایران باستان، نامی داشته و چیزی به نام شنبه، یکشنبه... چهارشنبه و... رایج نبوده است، میتوان عنوان «چهارشنبه سوری» را عنوان و فرنامی دانست که پس از تازش تازیان و چیرگیشان بر ایران، این جشنِ آتش، بدان نامور شده است.
آوردهاند که در سالی، واپسین روز پنجه، که ایرانیان همزمان با آن، آتش برپا میداشتند، برابر شد با روز چهارشنبه. تازیان چهارشنبه را بدیمن میدانستند و ایرانیان که به برپایی آیینهایشان استوار بودند برای این که اعراب، سدی بر برپایی جشنشان نشوند، گفتند که با برپایی این جشن در چهارشنبه میخواهند بدیمنی این روز را با جشن و شادی از خود دور کنند و اینگونه آتشافروزی واپسین روز پنجه بدل شد به آتشافروزی واپسین چهارشنبهی سال یعنی واپسین چهارشنبهی پیش از نوروز.
به هر روی آنچه که دربارهی چرایی نامیده شدن سوری پیش از نوروز به نام چهارشنبهسوری، آمد همچنان در خور پژوهش و کاوش است و نمیتوان به آن، بسنده کرد.
در دنباله به شماری از آیینهایی که در این روز در جایجای ایران، برپا داشته میشود، میپردازیم:
آتش افروزی
شاید بتوان آتش افروختن را یکی از دستنخوردهترین آیینهایی دانست که از گذشته با همهی فراز و نشیبهایش،گذر کرده و به امروز رسیده است. شب چهارشنبه (پایان روز سه شنبه که خورشید فرو مینشیند)، ایرانیان به ویژه زرتشتیان شمار 7 بوته به نشانهی هفت امشاسپند و یا 3 بوته به نشانهی اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، آتش میزنند و گرداگردش به شادی میپردازند و نیایش میخوانند. با این آیین آتشافروزی، خواستار دوری همهی دردها و غمها میشوند و سالی نیک و شاد، به دور از درد و رنج، آرزو میکنند. زرتشتیان از روی آتش نمیپرند چرا که این کار را بیاحترامی به آتش که نمادی از قدرت خداست میدانند.
این روزها در ایران، پس از برپایی آتش آنگونه که چندسالی است که روایی یافته، مردم، بزرگ و کوچک از روی آن میپرند و میگویند: «سرخی تو از من، زردی من از تو». به هر روی اگر اندکی در این سروده نیز ریز شویم میبینیم که باز هم کارکرد این آتشافروزی همان است که پیش از این بوده است. یعنی برافروزندگان آتش، در تلاشند تا درد و رنج و بلا را از خود دور کنند و تندرستی و شادی را به نزد خود بخوانند.
البته لازم به یادآوری است که فردوسی بزرگ در بارهی افروختن آتش میگوید:
نگویی که آتش پرستان بَدند پرستندگان پاک یزدان بُدند
از آن جا که مردم هنگام پریدن از روی آتش، زردی و بیماری خود را به آتش میدهند و به جایش سرخی و شادابی آتش را میگیرند، خاکستر آتش را بدیمن میدانند. بنابراین در هر خانه، خاکستر آتش را زنی از اهل خانه در خاکانداز جمع میکند، و از خانه بیرون میبرد و در سر چهار راه، یا در آب روان میریزد. در برگشت به خانه، در خانه را میکوبد و به اهالی خانه میگوید که از عروسی آمده و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است، و اهل خانه در را به رویش میگشایند و اینچنین تندرستی و شادی برای یک سال به درون خانه میآید.
کوزهشکنی
پس از پایان آتشافروزی، هر خانواده، کمی زغال به نشانهی سیاهبختی، کمی نمک به نشانهی شورچشمی، و سکهای به نشانهی تنگدستی در کوزهای سفالین میاندازند و هر تن، کوزه را دور سر خود میچرخاند و واپسین تن، کوزه را بر بام خانه برده و آن را به کوچه پرتاب میکند و میگوید: «درد و بلای خانه را ریختم توی کوچه» و این چنین این نشانههای تیرهبختی را از خود و خانواده دور میکنند.
قاشقزنی
زنان و دختران قاشقی با کاسهای مسین برمیدارند و شبهنگام برابر هفت خانه میایستند و بیآنکه سخنی بگویند پیدرپی قاشق را بر کاسه میزنند، صاحب خانه که میداند قاشقزنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، در کاسههایشان میگذارد. اگر قاشقزنان در قاشقزنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزوی خود ناامید میشوند.
آجیل چهارشنبهسوری
در گذشته افرادی که نذری داشتند در شب سوری، آجیل ٧ مغز به نام «آجیل چهارشنبهسوری»، را میان آشنایانشان پخش میکردند و میخوردند، امروزه این آجیل از تنقلات چهارشنبهسوری است و جنبهی نذرش را از دست داده است.
فالگوش ایستادن
کسانی که آرزویی دارند در این شب نیت میکنند و از خانه بیرون میروند و در سر گذری میایستند و به سخن رهگذران گوش میدهند، اگر سخنانی دلنشین از ایشان بشنوند، امیدوار میشوند به برآورده شدن آرزویشان و اگر سخنان تلخ بشنوند، این گونه میپندارند که در این سال به آرزویشان نمیرسند.
آش چهارشنبهسوری
کسانی که بیماری داشتند و یا آرزویی در دل، برای بهبود بیمارشان و یا برآمدن آرزویشان «آش ابودردا»، نذر میکردند و در این شب میپختند و از آن آش به بیمار میخوراندند و باقی را میان تهیدستان پخش میکردند.
چک و دوله
در شماری از روستاهای زرتشتینشین یزد، پس از برگزاری آیین سوری، آیین «چک و دوله» برگزار میشود. این گونه که یک دولچه(سطل) برمیدارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز میریزند و هر کس که آنجا هست چیزی از خود مانند انگشتر و یا چیزهای دیگر را درون آن میاندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچهای سبز میپوشانند و یک دختر نابالغ را میان خود نشانده و این دولچه را به دستش میدهند. دخترک یکی یکی اشیا را در مشت خود پنهان میکند و بیرون میآورد و یک تن دیگر دو بیتیهایی را میخواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شی را نشان میدهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود میرسد.
در پایان
چهارشنبهسوری که از دیرباز نویدی بوده برای به پیشواز رفتن سال نو و بهانهای برای جشن و پایکوبی. شوربختانه امروزه با وجود اینهمه مادهی آتشزا با صداهای ناهنجار تبدیل شده است به گونهای ناهنجاری که همراه با ترس و نگرانی و حتا وحشت است. برای پاسداری از آیین نیاکانمان و به رخ کشیدن فرهنگمان بر دیگر جوامع تنها سخن گفتن و بالیدن بر اندیشه و منش پدرانمان بسنده نیست بهتر است کمی با اندیشه و احتیاط گام برداریم تا سخنی برای گفتن داشته باشیم.
|